پند دوم
چهارشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۶، ۱۲:۱۸ ب.ظ
بسم تعالی
🔹 صد متر جلو تر یه خانمى کنار خیابون ایستاده بود ...
راننده ى تاکسى بوق زد و خانم رو سوار کرد ...
چند ثانیه گذشت ...
🔹 راننده تاکسى : چقدر رنگِ رژتون قشنگه...
خانم مسافر: ممنون..
🔹 راننده تاکسى : لباتون رو برجسته کرده ...
خانم مسافر سایه بون جلوىِ صندلى راننده رو داد پایینُ لباشو رو به آینه غنچه کرد...
خانم مسافر: واقعاً؟؟!
🔹 راننده تاکسى خندید با دستِ راستش ، دستِ چپِ خانم مسافر رو گرفتُ و نگاهی به دستش کرد ...
راننده تاکسى : با رنگِ لاکتون سِت کردین؟!
واقعاً که با سلیقه این تبریک میگم
خانم مسافر:واى ممنونم..چه دقتى معلومه که آدمِ خوش ذوقى هستین
🔹 تلفنِ همراه من زنگ خورد و اون دو نفر گرمِ حرف زدن بودن..
🔹 موقع پیاده شدن راننده ى تاکسى کارتش رو داد به خانم مسافرُ گفت هرجا خواستى برى،اگه ماشین خواستى زنگ بزن به من...
🔹 خانم مسافر کارت رو گرفت یه لبخند ریزى هم زد و رفت..
🔹 اینُ تعریف نکردم که بخوام بگم خانم مسافر مشکل اخلاقى داشت یا راننده تاکسى...
🔺 فقط میخواستم بگم...
تو این چند دقیقه ممکنه کمتر کسی از ما به ذهنش رسیده باشه که راننده ى تاکسى هم یک خانم بود...
http://gharib-madineh-dehdasht.blog.ir/ 📌
چهارشنبه 1396/11/
- ۹۶/۱۱/۱۸
- ۳۴۵ نمایش